معنی هدار هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
هدار هاکردن
میان بر زدن، عبور کردن
ادامه...
میان بر زدن، عبور کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همار هاکردن
هموار کردن، صاف کردن، آباد کردن زمین های بایر و آماده
ادامه...
هموار کردن، صاف کردن، آباد کردن زمین های بایر و آماده
فرهنگ گویش مازندرانی
الار هاکردن
پهن کردن، افشان کردن
ادامه...
پهن کردن، افشان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پمار هاکردن
قبل از دوشیدن شیر، گوساله را همراه مادر کردن
ادامه...
قبل از دوشیدن شیر، گوساله را همراه مادر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دچار هاکردن
مبتلا کردن، دچار کردن
ادامه...
مبتلا کردن، دچار کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار هاکردن
پایان دادن، به مقصد رسیدن، محصور نمودن زمین و باغ به وسیله ی پرچین
ادامه...
پایان دادن، به مقصد رسیدن، محصور نمودن زمین و باغ به وسیله ی پرچین
فرهنگ گویش مازندرانی
مدار هکاردن
دوام آوردن، پایداری کردن
ادامه...
دوام آوردن، پایداری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
داد هاکردن
فریادکشیدن، بلند حرف زدن
ادامه...
فریادکشیدن، بلند حرف زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
داغ هاکردن
آب کردن کره یا روغن جامد، علامت گذاری بر روی درختان، داغ
ادامه...
آب کردن کره یا روغن جامد، علامت گذاری بر روی درختان، داغ
فرهنگ گویش مازندرانی
در هاکردن
خارج کردن، تیراندازی کردن، گوزیدن
ادامه...
خارج کردن، تیراندازی کردن، گوزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی